نوکری خانۀ تو میدهد عزت حسین
کم ندارد روضۀ تو چیزی از جنت حسین
هر که در یک سوی هستی جا گرفت و جای ما
نیست جز در سایه سار بیرق سرخت حسین
جان زهرا جان مولا جان پیغمبـر بیا
قابلم کن جان دهـــم یک روز در هیأت حسین
در میان کوچۀ سینه زنانت هر که هسـت
شک ندارم کرده او را مادرت دعوت حسین
اوج می گیرد به عرش حضرت حق هر کسی
بر غلامی تو کرده بیشتـر هــــمت حسین
آبرو دار است آنکه نسل در نسلش شود
نذر روضه، وقف هیأت، عاشق تربــت، حسین
زائر کرب و بلایت زائـر عرش خداست
زائر عرشم نمــا با دیدن صحنت حسین
طالب خون تو در راه است، آقا می رسد
تا بگیرد انتقام قصه غربت حسین
برچسبها: نوکری خانۀ تو میدهد عزت حسین